بایگانی برچسبها: سیاست
نگاهی به صفحه ویژه سی سالگی انقلاب ایران در سایت بیبیسی
ملانصرالدین و خبر رسانی!
می گویند روزی ملانصرالدین سوار بر الاغ از دهی عبور می کرد، مردم ساده ده که ناگهان ملایی دیدند بر وی آویختند که باید بالای منبر بروی و وعظ و خطابه بفرمایی.
ملا که لابد شوخ طبعی ش گل کرده و از پذیرایی روستایان نیز بدش نمی آمد، سه روزی آنها را سر کار گذاشت؛ روز اول بر بالای منبر نزول اجلال فرمود و پرسید ای خلایق می دانید من می خواهم چه پند و اندرز و خطابه ای بکنم و شما را از عذاب الیم نجات دهم؟ مردم با تعجب و لابد کمی نگرانی یک صدا جواب دادند خیر ملا بفرما تا آگاه شویم، ملا گره در اخمهایش انداخت، از منبر پایین جست و گفت حال که نمی دانید و تا این حد جاهلید پس چه فایده که شما را اندرز دهم؟!
روز بعد باز هم بعد از پذیرایی و مهمان نوازی ملا بر منبر رفت و پرسید ای خلایق می دانید چه اندرزی می خواهم به شما بدهم و دین و ایمان شما را استوار کنم؟ روستاییان ساده دل یک صدا فریاد زدند بله ملا!
ملا از بالای منبر پایین جست و گفت حال که می دانید برای چه به خود زحمت بدهم؟
روز سوم روستاییان که از پذیرایی این ملای حریص خسته شده بودند و می خواستند هرطور که شده وعظ و خطابه ای از وی بشنوند بلکه به درد آخرتشان بخورد قرار گذاشتند که هر گاه ملا سوال خود را پرسید نیمی بگویند بله و نیمی دیگر خیر!
چون ملا بر منبر شد به خلایق گفت می دانید چه خبر و پند و اندرزی می خواهم به شما بدهم؟ نیمی از روستاییان بانگ برآوردند که بلی ملا و نیمی دیگر که نه والله ملا!
ملا از بالای منبر پایین جست و غرغرکنان گفت عجب دهاتیهایی، خب آنهایی که می دانند به آنهایی که نمی دانند بگویند و وقت گران مرا تلف نکنید!
آنگاه سوار الاغش شد و در میان حیرت و افسوس روستاییان راه خود را گرفت و رفت.
…
حکایت سایت فارسی بی بی سی و سی سالگی انقلاب 1357 ایران نیز بی شباهت به حکایت ملا و روستاییان نیست.
از زمانی که بخش فارسی بی بی سی در پی راه اندازی تلویزیون خود برآمد رادیو و سایت فارسی ش تقریبا به حالت نیمه تعطیل درآمده اند و از آنجا که مطالب سایت همواره در دسترس باقی می ماند شاید این وضع نیمه تعطیل در سایت بیشتر به چشم می آید والا اینکه گوینده تازه کار در خواندن یک خبر سه خطی در عرض یک دقیقه سه بار آن را غلط بخواند چیزی است که دیگر چندان تعجب برانگیز نیست، از قدیم گفته اند: نو که آمد به بازار کهنه شدن دل آزار!
در میانه این رکود، کسادی و وخامت حال رادیو و سایت، بخش فارسی تصمیم می گیرد که صفحه ای هم به مناسبت سی سالگی انقلاب 57 برپا کند.
گذشته از کیفیت مطالب که اغلب نوشته همکاران تازه بخش فارسی است و تقریبا حرفی برای گفتن ندارند و گویی تنها برای صفحه پرکنی و رفع تکلیف حول چند موضوع دم دستی نوشته شده اند، ترتیب و ساختار محتوایی ویدئوهای این صفحه بلافاصله با استناد به حکایت ملا، سوال برانگیز می شود.
تا به امروز که 20 بهمن ماه است و صفحه ویژه روزهاست که تیتر اصلی خود را حفظ کرده و تنها یکی دو مطلب دم دستی در معرفی افراد و جریانها به آن افزوده شده است، در مجموع 10 مصاحبه کوتاه با اشخاص مختلف در باره انقلاب 57 در این صفحه منتشر شده است از شاعر گرفته تا بقال.
این گوناگونی افراد در وحله اول ممکن است جالب جلوه کند ولی وقتی تک تک این ویدئوها را نگاه می کنیم، چند موضوع به ذهن مان می رسد:
– سردبیر سایت فارسی ناگهان در روزهای آخر تصمیم گرفته است این ویدئوها را سفارش بدهد و در نتیجه از آدم های دم دست استفاده کرده است، این آدم های دم دست از بقالی که خبرنگاران بخش فارسی از آن آجیل می خرند گرفته تا از خوش شانسی شاعری مشهور را شامل می شده است.
– دروازه بانان این رسانه یا متوجه نیستند که با چنین ترکیبی ناخودآگاه دارند به مخاطب القاء می کنند که قضیه جدی نیست یا متوجه هستند و خود چندان موضوع را جدی نگرفته اند.
– محتوای این ویدئوها تقریبا (به استثنای هادی خرسندی و اسماعیل خویی) بیشتر ضد انقلابی ست، اگر بخش فارسی به کسانی که به انقلاب باور داشتند دسترسی نداشته یا مایل به مصاحبه با آنها نبوده است، آیا متوجه نیست که به این ترتیب کدام کفه ترازو را سنگین تر کرده است؟
– مصاحبه شوندگان عمدتا سلطنت طلب یا از وابستگان به رژیم سرنگون شده سلطنتی هستند، به این ترتیب اگر فرض کنیم که تا یک هفته دیگر جمهوریخواه، لیبرال سابق، عضو نهضت آزادی، اصلاح طلب سابق و چپ سابق را هم در این صفحه ببنیم، باز جای سوال پیش می آید که پس چرا اول سلطنت طلب ها؟
– همگی مصاحبه شوندگان در خارج از کشور اقامت دارند و تقریبا جز یکی دو نفر هیچ کدام حرف تازه یا خاطره درخشانی برای بازگویی ندارند وقتی واکنش شدید دولتمردان جمهوری اسلامی به بخش فارسی بی بی سی سبب می شود که این بخش از دریافت ویدئوهای داخل کشور محروم شود، شنیدن خاطرات یا دیدگاه های افراد خارج از کشوری از انقلاب آن هم با این شیوه انتخاب، سوال برانگیز می شود.
– وقتی که در متن های نویسندگان بی بی سی از اصطلاح «انقلاب اسلامی» به کرات استفاده شود، نتیجه این می شود که از همان ابتدا تکلیف خود را روشن کرده ایم، مثل این است که به جای کودتای 28 مرداد بگوییم قیام ملی 28 امرداد!
– گاهی انجام ندادن کاری که به قول ملا در آن «شک و شبهه» پیش می آید از انجام دادنش بهتر است!
حالا اگر نگاهی به این ده ویدئو بیندازیم (مصاحبه با اسماعیل خویی دو پاره شده است) روشن می شود که جز اسماعیل خویی، هادی خرسندی و تاحدودی محسن سازگارا بقیه مصاحبه شوندگان اصولا حرفی برای گفتن ندارند، دلیل این امر آن نیست که آنها جزء افراد معمولی یا رده پایین حکومت سلطنتی بوده اند، دلیل آن نوع انتخاب و کج سلیقگی انتخاب کنندگان و مصاحبه گران بوده است.
مهمترین خلاقیت مصاحبه گران قراردادن سگ سرهنگ بهروز سرشار در پایان مصاحبه با او درکنار وی است که نتیجه نه تنها خنده دار از آب در آمده است بلکه تمامی حرفهای جناب سرهنگ را نیز به طنز می کشاند!
اگر فردا فرخ نگهدار و یکی از بریدگان مجاهدین خلق را هم در این صفحه به رخ بکشند، باز هنوز ما حکایت ملانصرالدین را به خاطر خواهیم داشت که پس بقیه چه شدند؟
…
فرض کنیم که قرار بود مسئولیت این مصاحبه را به یک دانشجوی ترم سوم ارتباطات بدهند و بگویند برو 20 تا مصاحبه بگیر، دانشجوی مورد بحث چه می کرد؟
احتمالا چون رسانه مربوطه بی بی سی بوده و باید حواسش به ترازو و غیره و ذالک باشد لیستی تهیه می کرد، به این شرح:
– سه چهار نفر نفر از بلندپایگان رژیم سابق؛ مثلا: فرح پهلوی، اعضای خاندان سلطنتی، اعضای دولت های آخر رژیم پهلوی، فرماندهان نظامی و امنیتی و…
– سه چهار نفر از بلندپایگان فعلی و پیشین رژیم جمهوری اسلامی؛ مثلا: ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی صدر، آیت الله طاهری، حجت السلام ناطق نوری،محسن رضایی، حجت السلام حسن خمینی و…
– دو سه نفر از شرکت کنندگان در انقلاب و سرکوب ش؛ مثلا: فرمانده نظامی، فرماندهان حکومت نظامی، رئیس کمیته انقلاب، همافران، فرمانده گارد شاهنشاهی، یک روحانی بلند پایه، یک بازاری معروف، ساواکی ها، اعضای سازمانهای چریکی، زنان مبارز و…
– دو سه نفر از اعضای بلندپایه «سازمانهای انقلابی»؛ مثلا: مهدی سامع، مسعود رجوی،عباس توکل، اشرف دهقانی و… (منظور البته انقلابی در آن زمان است نه آنکه این دانشجو فرضا مجاهدین خلق را هم اکنون نیز انقلابی فرض کند!)
– دو سه نفر از روشنفکران ، هنرمندان و روزنامه نگاران؛ مثلا: سردبیران یا دبیران سرویس روزنامه های زمان انقلاب یا سردبیران رادیو و تلویزیون، مجریان اخبار و …
با تهیه این فهرست و بررسی امکان مصاحبه با این افراد و در نظر گرفتن اینکه در صورت پخش چنین مجموعه ای نزدیکی به واقعیت عینی و تقرییا گوناگونی و همه جانبه نگری لحاظ شده است، سردبیر مربوطه ضمن تشویق دانشجوی مورد بحث، احتمالا شب با آرامش سر به بالین خواهد گذارد!
…
نگارنده بر این باور است که پیش از اینکه بخش فارسی بی بی سی نیتی برای تبلیغ «ضد انقلاب» یا اصولا هر نیتی برای این شیوه پرداختن به انقلاب و سالگردش داشته باشد، محذورات، عجله و امکانات کمتر سبب شده است تا صفحه ای برپا شود تا برای خالی نبود عریضه، سایت فارسی بی بی سی هم حرفی برای گفتن داشته باشد.
از آنجایی که تلویزیون فارسی بی بی سی اکنون تریبون اصلی این رسانه است در چند ماه گذشته به نظر می رسد که در رادیو و سایت فارسی این رسانه نشانی از شور و حوصله برای کارهای معمول هم کمتر به چشم می آید چه برسد به کار ویژه!
بنابراین نگارنده هم بیش از این به این صفحه ویژه نمی پردازد چرا که: «موضوع جدی نیست» یا به قول ملا؛ ناآگاهان می توانند بروند (در باره انقلاب) از آگاهان بپرسند و دست از سر بی بی سی بردارند!
مطالب مرتبط:
– مصاحبه امید حبیبی نیا با مهدی سامع در باره قیام 21 بهمن ماه 1357
– بررسی تطبیقی سایت های خبری عمده فارسی (بخش اول)
– بررسی سایت های خبری عمده فارسی (بخش دوم)
منتشر شده در: گویا نیوز
جشن پیروزی گوسفندان سفید در سوئیس
پیروزی شگفتانگیز راستگرایان افراطی در انتخابات سوئیس
ریکاردو لومنگو، سیاهپوست 45 ساله آنگولایی در سوئیس جایی جز ظرفشویی نیافت. او آن قدر ظرف شست تا بتواند از عهده مخارج تحصیلش برآید.
ریکاردو لومنگو، نخستین نماینده سیاهپوست پارلمان سوییس
25 سال بعد، وی به عنوان اولین سیاهپوست (از حزب سوسیال دموکرات) به مجلس ملی این کشور راه یافت. راهیابی اولین سیاهپوست به مجلس سوئیس در حالی صورت گرفت که تبلیغات نژادپرستانه حزب مردم سوییس (SVP) در اوج خود بود.
در برابر کریستف بلوخر 67 ساله یکی از ثروتمندترین سرمایهداران سوئیس که از نتایج انتخابات مسرور شده است، این روزها حتی بیشتر از روزهای دیگر مورد انتقاد رسانهها قرار میگیرد.
نتایج انتخابات سوئیس، نشانگر پیروزی تبلیغات کثیفی است که اکثریت مسن جامعه سوئیس را وحشتزده کرده بود.
تبلیغات کثیف
رسانههای سوئیس از تبلیغات انتخاباتی حزب راستگرای مردم سوئیس با عنوان «تبلیغات خشن» یا «تبلیغات کثیف» یاد کردهاند. این حزب که در دست زدن به این گونه تبلیغات، تبحر خاصی دارد، با شناخت روحیه محافظهکارانه اکثریت جامعه سوئیس، سعی میکند تا آنها را نسبت به موضوعاتی که در برابر آن حساس هستند، دچار وحشت و نگرانی کند.
گوسفندان سفید و گوسفند سیاه (عکس: درنا کوزهگر، زمانه)
بسیاری معتقدند که جامعه مسن سوئیس (که بیش از 60 درصد سوئیسیها را تشکیل میدهند و بالاتر از 50 سال سن دارند) در برابر خارجیها، مسائل اقتصادی و بحرانهای سیاسی در اروپا حساس هستند و به راحتی میتوان با چنین تبلیغاتی، آنها را تحت تأثیر قرار داد.
اما تبلیغات حزب مردم سوئیس که بسیاری از چپهای رادیکال، آن را مشابه تبلیغات نازیها به شمار میآورند، گوسفند سیاه را هدف قرار داده است، گوسفند سیاه این بار جانشین دستهای سیاه در تبلیغات انتخاباتی پیشین شدهاند.
سیاه به معنای غیرسوئیسی و خارجی است و میتواند شامل همه خارجیها از اروپاییها گرفته تا آفریقاییها شود. اما روشن است که علیرغم توجیهات سخنگویان SVP، این حزب اصولاً میانه خوبی با سیاهپوستان یا رنگینپوستان ندارد.
هفت سال پیش، رامائو، رنگینپوستی از آفریقا که اکنون در پاریس به کار وکالت مشغول است، خود را به سوئیس رسانده بود. اما چند ماهی بیشتر نتوانسته بود تاب بیاورد و بار دیگر دل به دریا زده و خود را به فرانسه رسانده بود.
گردش به چپ، ممنوع (عکس: درنا کوزهگر، زمانه)
وقتی از او درباره تجربه زندگی چند ماههاش در سوئیس پرسیدم، گفت: «چیزی که هنوز یادم مانده، آن است که در روستایی که ناچار به زندگی در آن بودم، انگشتنما بودم و هر وقت هم که به شهرک نزدیک میرفتم، اگر در اتوبوس کنار خانم پیری مینشستم بیاختیار کمی خودش را کنار میکشید. ولی وقتی به پاریس آمدم در همان ماه اول یک دوستدختر فرانسوی سفید دست و پا کردم.»
این فرجام خوش برای رامائو در فرار از سوئیس، البته برای بسیاری دیگر از سیاه پوستانی که ناچار به زندگی در سوئیس هستند، تکرار نمیشود. بسیاری از آنها راهی به دانشگاه یا محیطهای کار یقهسفیدها ندارند و تنها کارهای پست یا سنگین به آنها سپرده میشود.
از همین روست که ورود ریکاردو لومنگو به پارلمان، معنای دیگری مییابد. با این همه حزب مردم سوئیس با تکیه بر قدرت مالی بدون رقیب خود، تبلیغات وسیعی را سامان داد که توانست توجه بخش مهمی از افکار عمومی را به خود جلب کند.
برخی از مطبوعات از جمله نشریه زوانزیگ مینوتن (بیست دقیقه) کپیبرداری پوستر اصلی تبلیغاتی حزب مردم سوئیس از روی پوستر تبلیغات انتخاباتی حزب نئونازیست انپیدی آلمان را برملا کردند و برخی دیگر از جمله روزنامههای فرانسویزبان آن را نمونهای از بیاخلاقی در تبلیغات سیاسی خواندند.
تبلیغات و ضدتبلیغات (عکس: درنا کوزهگر، زمانه)
با این همه نتیجه این تبلیغات کثیف برای SVP پیروزی درخشان با کسب 62 کرسی در مجلس بود.
کارت پستالهایی از سوئیس :سکوت برهها؟
این روزها با هرکسی که از انتخابات حرف میزنی، همه میگویند SVP مردم را ترسانده است و آنهایی که باید رأی میدادند، سر در لاک خود فرو بردهاند.
این سخن بیراهی هم نیست. از میان 4.5 میلیون سوئیسی واجد شرایط برای رأی دادن، تنها سه میلیون نفر در انتخابات شرکت کردهاند و حدود 35 درصد دیگر که ممکن بود نتایج آرا را تغییر دهند، در کناره میدان نظارهگر آن باقی ماندهاند.
ساندرا گوییر، دانشجوی 20 ساله پلیتکنیک زوریخ
ساندرا گوییر، دانشجوی 20 ساله پلیتکنیک زوریخ در این باره میگوید: «سوئیس یک جامعه محتاط باقی مانده است. بدیهی است که پوسترهای نژادپرستانه تا این حد جلب توجه کنند. اما همین پوسترها اعتبار کشور ما را در جهان مخدوش کردهاند.»
وقتی از ساندرا درباره علت این امر میپرسم، میگوید: «طبقه کارگر به شدت منکوب سیاستهای پوپولیستی (عوامپسندانه) شده است و بزرگترین حزب چپ یعنی SP نیز عملاً قدرت چندانی ندارد. در واقع بحثهای روشنفکرانه بدون در نظر گرفتن راهبردهای عملی، بیحاصل باقی مانده است.»
ساندرا میگوید: «بسیاری از مردم میگویند سوئیسیها در تئوری نژادپرست و در عمل اهل مدارا هستند و من از این که این انتخابات این تصویر را پررنگ تر کند، نگرانم.»
از ساندرا گوییر میپرسم «در این صورت پیش بینی او از آینده چیست؟» راه حلی که او ارائه میدهد، بیشباهت به راه حل برخی از چپهای ایرانی در برابر دولت احمدینژاد نیست. او میگوید «امیدوار است SVP، به شعارهای خود تحقق بخشد و در نتیجه کاهش خدمات اجتماعی و تورم مردم را ناامید و خشمگین کند و دریابند که چپها به چه دردی میخورند!»
آنا لارینا کوپر دانشآموز یک دبیرستان در زویخ
در مقابل، آنا لارینا کوپر دانشآموز یک دبیرستان در زویخ میگوید از اینکه SVP برنده انتخابات شده است، راضی است. زیرا سوئیس پر از خارجی شده است.
وقتی از او میپرسم «منظورت چه جور خارجیهایی است و مثلاً شامل معلمهای آلمانی خودت هم میشود یا نه؟» سکوت میکند و بعد میگوید: «اینجا سوئیس است و سوییسیها حق دارند که تعیین کنند چه کسانی باید در کشورشان زندگی کنند.»
از او میپرسم «خب چه کسانی؟» و او طفره میرود و میگوید: «نمیدانم!»
لوسی ویرث، دانشجوی 23 ساله تئاتر در زوریخ
اما لوسی ویرث، دانشجوی 23 ساله تئاتر در زوریخ، معتقد است که نتایج انتخابات به شهرت سوئیس لطمه وارد آورده است و او از این موضوع دلخور است. از او میپرسم «انتظار او از نتایج انتخابات چه بود؟» لوسی پاسخ میدهد: «من انتظار داشتم که راستگراها برنده شوند. ولی فکر نمیکردم که تعداد آرایشان تا این حد زیاد باشد. من دلیل توفیق این حزب در کشور ثروتمندی مثل سوئیس را نمیفهمم.
در حالی که در کشورهای فقیر، به قدرت رسیدن راستگرایان توجیهپذیرتر است. اما از آن توجیهناپذیرتر، وجود خارجیانی است که با SVP همکاری میکنند و سیاستهای بیگانهستیزی آنها را تبلیغ میکنند، این را اصلاً نمیتوانم بفهمم!»
اما برخی دیگر از جوانان سوئیسی نیز از نتایج انتخاباتی که توسط سالمندان رقم خورده است، شگفتزده شدهاند. آنجلا موسیمن، 20 ساله ساکن شهرکی در حوالی شرق سوئیس یکی از آنها است.
آنجلا موسیمن، ساکن شهرکی در شرق سوئیس
وی میگوید از اینکه با وجود تبلیغات گوسفندانه SVP، باز هم مردم به آنها رأی دادهاند، شگفتزده شده است. وی میگوید از این که یک سوئیسی است، شرمنده است.
از او میپرسم این نتایج برای او به چه معناست؟ بلافاصله پاسخ میدهد: «به آن معنا که ما راسیست (نژادپرست) هستیم!»
وقتی از او در باره آینده میپرسم، میگوید «انتظار روزهای بدتری را دارد. زیرا وقتی یک مهاجر درگیر یک سوژه تبهکاری میشود، تلویزیون و روزنامهها از آن یک سریال جنایی ترسناک میسازند. ولی وقتی یک سوئیسی دست به جنایت میزند هیچ کسی از آن خبردار نمیشود.»
وی با بیرحمی میگوید: «مشکل اصلی اینجاست که بسیاری در سوئیس در روستاهای دورافتاده کنار کوهها زندگی میکنند که بسیار محافظهکار هستند و ابلهانه هم رأی میدهند.»
جنگ مغلوبه: نتایج اصلی
نتایج نهایی که شامگاه یکشنبه 21 اکتبر اعلام شد حاکی از پیروزی حزب راستگرای SVP بود. این حزب از مجموع 200 کرسی مجلس نمایندگان، به 62 کرسی دست یافت که هفت کرسی بیشتر از مجلس کنونی است. در عوض حزب سوسیال دموکرات 9 کرسی را از دست داد و تنها 43 نماینده از آن به مجلس راه یافتند.
پیروزی بزرگ در جبهه چپها و شاید جنبش فمنیستی در سوئیس، از آن حزب سبزها شد که با شش کرسی بیشتر، 20 نماینده در مجلس آتی خواهد داشت.
سیاست در سوئیس به شدت مردانه است
حزب سبزها، تنها حزب بزرگ سوئیس است که رهبر آن یک زن است و همواره از عدم حضور زنان در پستهای اصلی دولتی و شورای حکومتی شکایت داشته است.
با این که در سوئیس زنان ، در دهه هفتاد (در سال 1971، نیمقرن پس از شوروی و فنلاند به عنوان اولین کشورهای اروپایی که زنان در آن حق رأی و انتخاب شدن، داشتند) و چند سال بعد از ایران، به حق رأی دست یافتند و از مزایای بسیاری در قانون اساسی و قوانین مدنی کشور برخوردار هستند، اما عرصه سیاست همچنان مردانه باقی مانده است.
نگاهی به پوسترهای انتخاباتی احزاب سیاسی اصلی به ویژه احزاب راستگرا نشان میدهد که بیشتر کاندیداها متعلق به طبقه متوسط مرفه یا سرمایهداری، و مرد هستند، اغلب پوسترهای SVP اصولاً مردانه هستند و در میان اعضای اصلی آن کمتر زنی را میتوان دید.
در عوض در احزاب کوچکتر مانند حزب کمونیست و همبستگی، زنان جوان، بیشتر از همه به چشم میآیند. در حزب سبزها اما میداندار اصلی زنها هستند. به عبارت دیگر نوعی حزب زنانه است.
با این حال ترکیب مردانه پارلمان سوئیس همچنان پابرجا مانده است. در حالی که در برخی از کشورهای اسکاندیناوی، ترکیب نمایندگان مجلس به سوی توازن و گاه سنگینی به سوی زنان است، در سوئیس مجلس و به تبع آن شورای حکومتی و قضات عالی، مردانه ماندهاند.
اولی مائورر، رهبر حزب مردم سوئیس (SVP)
در سال 2003 تنها میشلین کالمیره توانست در جمع شش مرد شورای حکومتی حضور یابد که دو سال پیش به دلیل استعفای یکی از اعضا، یک زن دیگر نیز به هیأت دولت راه یافت.
اولی مائورر، رهبر SVP (که از وی به عنوان ثروتمندترین مرد سوییس با میلیاردها فرانک سرمایه یاد میشود) در اولین کنفرانس مطبوعاتی خود پس از اعلام نتایج، وعده درخواست رفراندومی برای اخراج خارجیان بزهکار یا «گوسفندان سیاه» را داد.
وی گفت که حزب وی 170 هزار امضا برای برگزاری این رفراندوم جمع کرده است که هر خارجی را که مرتکب قتل، تجاوز، سرقت مسلحانه، قاچاق مواد مخدر، دزدی، قاچاق انسان یا هر گونه جرمی برعلیه منافع و امنیت ملی سوئیس شود، اخراج کنند.
در سوئیس که به کشور رفراندومها با دموکراسی مستقیم شهره است، هر حزب یا نهاد و فردی میتواند با جمع کردن حداقل صد هزار امضا، درخواست برگزاری رفراندوم برای طرح خود را بکند و در این صورت، مقامات دولتی موظفند که در مدت کوتاهی رفراندم را برگزار و نتیجه آن را بلافاصله در دستور کار خود قرار دهند.
از همین رو سالانه چندین رفراندوم سراسری و دهها رفراندم محلی صورت میگیرد. این رفراندمها جایگزین شیوه رأیگیری سنتی سوئیسی شده است که اهالی در میدان روستا گرد آمده و با بالا بردن دست راست خود، نسبت به موضوع مورد بحث رأی میدادند.
انتخابات در سوئیس
بسیاری در سوئیس، شورش در برن را یکی از دلایل وحشت زدگی جامعه سالخورده و محافظهکار سوییسی از چپها میدانند. برخی دیگر نیز به نگرانیهای فزاینده سوئیسیها در برابر حضور خارجیها در کنار خود اشاره میکنند که به باور آنها، تداوم سبک زندگی و فرهنگ سنتی آنها را به مخاطره میاندازند.
از همین رو است که یکی از برنامههای SVP، اعمال سختگیری بیشتر برای اخذ تابعیت سوئیسی است. در این کشور، هر خارجی برای ثبت تقاضای تابعیت خود در صورت عدم ارتکاب به تخلفات حقوقی، باید حداقل 12 سال به طور مداوم در یک کانتون (استان) زندگی کرده باشد و حائز شرایط لازم باشد. در سال 2006 تنها یک سوم تقاضاهای تابعیت مورد موافقت قرار گرفته است.
اما حزب مردم سوئیس، به همین روند سختگیرانه اعطای تابعیت به خارجیان نیز (که در اروپا بینظیر است) اعتراض دارد و خواستار سختگیری بیشتری در این زمینه از جمله بالا بردن معیارهای شایستگی در این زمینه است.
«تبلیغات گوسفندانه» حزب مردم سوئیس، در ماههای گذشته چندین بار با شکایتهای حقوقی روبرو شد. در یکی از این موارد حزب کمونیست این تبلیغات را مظهر نژادپرستی و بیگانههراسی خواند. اما دادگاه زوریخ از پیگیری این پرونده خودداری کرد. زیرا از نظر آن دادگاه این دو موضوع ربطی به هم ندارند!
پارلمان سوئیس
تنها موردی که دادگاه فدرال ناچار به مداخله شد، شکایت شورای عالی ضد نژادپرستی در دولت سوئیس بود که به تبلیغات ویدئویی حزب مردم سوئیس معترض بود و آن حزب، ناچار به حذف آن شد. اما در عوض این ویدیو را با عنوان «بهشت یا جهنم» روی یوتیوب گذاشت!
با این حال حتی اعتراض دودو دیونه، گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه نژادپرستی نیز نسبت به این تبلیغات به جایی نرسید.
در حالی که مطبوعات سوئیس همچنان به تحلیل نتایج انتخابات مشغول هستند، در خارج از سوییس مطبوعات اروپایی تحلیلهای متفاوتی را ارائه کردهاند.
از نظر گاردین تبلیغات انتخاباتی سوئیس در یکی از کهنترین و باثباتترین خاستگاههای دموکراسی در جهان، به دلیل زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی در آن توسط حزب راستگرا، به اعتبار ملی این کشور لطمه وارد آورده است.
ایندیپندنت که روز پیش از انتخابات با عنوان «سوئیس قلب تاریک اروپا» نسبت به خطر قدرتگیری راست افراطی در قلب اروپا هشدار داده بود، روز دوشنبه تبلیغات نژادپرستانه را عامل پیروزی راستها خواند.
تبلیغات «گوسفندی» حزب مردم سوئیس
گزارشگر بیبیسی در ژنو در گزارش خود نوشت که تبلیغات انتخاباتی راستگرایان افراطی، بسیاری از مهاجران را پریشان ساخته؛ ولی از سوی دیگر بسیاری از سوئیسیها را نیز به خود جلب کرده است.
لوموند، نتایج انتخابات سوئیس را هشداری به اروپا برای قدرتگیری راست افراطی خوانده و یادآوری کرده است که این نتایج، سیاستهای فعلی نزدیکی و تعامل اتحادیه اروپا با سوئیس را زیر سؤال خواهد برد. زیرا راستها خواستار دوری گزیدن از این اتحادیه و انزوای خود هستند.
فیگارو یادآوری کرده است که اقتصاد سوئیس همواره از حضور مهاجران سود برده است و در صورت انزوا نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
وقتی خبرنگاران از ریکاردو لومنگوی حقوقدان پرسیدند آیا از این که در مجلس توسط نمایندگان SVP محاصره شود، نمیترسد، پاسخ داد: «نه، من حالا میتوانم مستقیم با آنها سخن بگویم.» وی در کنفرانس مطبوعاتی خود که روز گذشته برگزار کرد، گفت: «من همان گوسفند سیاهی هستم که SVP از آن میترسد!»
***
مطالب مرتبط:
گوسفندان سفید در برابر گوسفندان سیاه
شورش در جزیره ثبات
سایت رسمی ریکاردو لومنگو
نمونهای از تبلیغات اینترنتی: دختران سوئیسی علیه دختران مسلمان!
گزارش تلویزیون آلمانی زبان سوئیس از شورش در برن
یکی از فیلمهای تبلیغاتی حزب مردم سوئیس
بهشت یا جهنم، فیلم تبلیغاتی حزب مردم سوئیس
هجویه فیلم تبلیغاتی رهبر حزب مردم سوئیس
منتشر شده در: زمانه
تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۳۸۶