عشق آسان نمود اول ولی…

نگاهی به روانشناسی عشق ورزی

 عشق

احتمالا همه ما یک بار عاشق شده ایم، عاشق شدن به عنوان فرایندی در رشد و تکامل شخصیت مورد نظر قرار گرفته است که در آن تمام توجه، احساسات و عواطف فرد معطوف فرد دیگری می شود و او را به عنوان مظهر عشق و زندگی خود پذیرفته و تمام تلاش خود را برای ربودن دل و رضایت وی به خرج می دهد.

عاشق شدن مهمترین رخداد پس از بلوغ در فرایند رشد شخصیت به شمار می رود که می تواند زندگی فرد را شکل دهد از این رو روانشناسان توجه بسیاری به این مهمترین رخداد زندگی بشر پس از تولد و بلوغ کرده اند.

امید حبیبی نیایکی از مشخصه های عاشق شدن، رفتار غیرمعمول فرد عاشق است که موضوع داستان ها و فیلم های کمدی بسیاری شده است. این رفتار در حالی که در نزد سایر مردم جالب، عجیب یا بامزه به نظر می آید برای عاشق دلخسته تنها موضوعی است که می تواند تا زمان وصال بر روی آن تمرکز کامل داشته باشد، از این رو وقتی مردم با اشاره به فردی که در محیط کار حواس ش کاملا جمع نیست می گویند: «طفلکی عاشقه!» به این رفتار خاص عاشقانه اشاره می کنند که در حالت معمول از فرد بعید است. رفتاری چون: کندی در انجام کار، حواس پرتی دائمی، رویاپردازی، سخن گفتن دائمی از معشوق، دلتنگی و بی قراری، چک کردن دائمی احوال و جزییات زندگی و مسیر معشوق و اشتیاق برای رفتن نزد او و همچنین توجه به کوچکترین جزییات رفتار و سخنان معشوق و بررسی و تجزیه و تحلیل دائمی آنها.

این رفتار در مورد کسانی که هنوز پاسخ صریح و روشنی از معشوق دریافت نداشته اند و یا با عواملی چون بعد مکانی و یا موانع اجتماعی روبرو است سبب آشفتگی بیشتری می شود که تا حصول نتیجه آنها را دائم در حالت تنش نگه می دارد.

اما این رفتار عاشقانه اگرچه برای اطرافیان ممکن است سبب سرگرمی و نشاط شود برای عاشق مربوطه به مهمترین موضوع زندگی ش بدل شده وچه بسا موجب رفتارهای غیرمعمول دیگری هم شود که موجب دخالت روانشناس بالینی شود.

اما ما چرا و چگونه به تیر غیب الهه عشق گرفتار می آییم؟

روانشناسان می گویند عاشق شدن یک فرایند درونی نامتعارف است که به ناگهان فرد احساس می کند معبود زندگی ش را یافته است. این رخداد همچنان که در داستان های عاشقانه از دوران باستان تاکنون آمده است اتفاقی ست که در کسری از ثانیه رخ می دهد و تیرالهه عشق درست بر قلب عاشق می نشیند.

فرد تصور می کند که فرد مقابل یا حتی فردی که با او در فیس بوک آشنا شده است دقیقا همان کسی است که درناخودآگاه ش در جستجوی او بوده است، این که آیا وی پیش از آشنا شدن با وی می توانسته مشخصات شخصیتی و جسمانی آن فرد را بطور دقیق روی کاغذ بیاورد یا خیر موضوع دیگری است اما این احساس که این دقیقا همان معبودی است که الگوی ذهنی آن از پیش وجود داشته است سبب می شود تا در یک لحظه فرد احساس کند که عاشق شده است، ترشح هورمون های هیجانی از جمله اکسی توسین در بدن سبب می شود تا حال فرد بلافاصله دگرگون شود، نبض ش تندتر می زند، هیجانزده می شود، گفتارش دچار اختلال می شود و بطور خلاصه دست و پایش را گم می کند در چنین حالتی هم خودش و هم معبود فرضی و هم اطرافیان کاملا متوجه اصابت تیر عشق به قلب فرد می شوند.

اگرچه اغلب این هورمونهای هیجانی در نخستین برخوردها ترشح می شوند و حتی تا مدتها نیز همچنان در مواجهه با معشوق فعال باقی می مانند اما هورمون اکسی توسین که به هورمون عشق مشهور شده است از آن میان بیش از همه فعال باقی می ماند، این هورمون سبب می شود تا عاشق از اطمینان و آرامش و اعتماد به نفس قلبی بسیاری برخوردار باشد و حتی اگر او فرضا سرباز دم در کاخ بوکینگهام باشد و معشوق دختر ملکه انگلستان، باکی از رسیدن به او به دل ش راه نمی دهد و همه موانع به نظرش چندان غیر قابل عبور نمی آیند و در واقع برای رسیدن به معشوق حاضر به گذشتن از هر نوع هفت خانی هست.

 

نظرسنجی برنامه تلویزیونی شصت دقیقه ومجله ونیتی فر نشان داده است که ۵۶ درصد جوانان آمریکایی اظهار داشته اند که در همان ثانیه های نخست برخورد با معشوق یک دل نه صد دل عاشق او شده اند، در حالی که فقط حدود ۴۰ درصد گفته اند عاشق شدن در طول چند برخورد متوالی و در طول زمان صورت گرفته است.

اگرچه روانشناسان بالینی همواره مایل هستند تا مرزهای بهنجاری و ناهنجاری را در عشق نیز روشن سازند اما به نظر می رسد رفتار عاشقانه آن چنان غریب، غیرمتعارف و پیچیده و در عین حال بحرانی و حساس است که بیشتر روانشناسان بالینی ترجیح داده اند تا توجه خود را به نتایج فوری ناشی از این رفتار معطوف سازند، به گمان آنها اگر این رفتار با اصل آزمون واقعیت مغایر و همچنین همراه با اختلال شدید عملکرد وارتباط با جهان پیرامون باشد و به خطری برای سلامت روانی فرد بدل شود باید با مداخله درمانی روبرو شود.

احساس رضایت بسیار از همراهی و همدهی با معشوق سبب می شود که هر تماس کوچک بدنی با شیفتگی و شیدایی خاصی رخ دهد که تنها امکان تجربه آن در هنگام عاشق بودن وجود دارد، از این قرار سکس به یک ارضای کامل روانی و جسمانی منجر می شود که موجب استحکام رابطه عاشقانه می شود وجذابیت جنسی معشوق را نزد طرف مقابل به شدت افزایش می دهد و کیفیت و کمیت رابطه جنسی عاشقانه را کاملا از هر رابطه جنسی دیگری متمایز می سازد.

اگرچه در اغلب موارد عاشق شدن در یک لحظه رخ می دهد اما مراحل تکوین آن تا لحظه وصال مدتی طول می کشد. مسلما پس از عاشق شدن ابتدا مرحله ابراز عشق است یعنی وقتی که فرد باید نخست عشق خود را ابراز کند. در اینجا است که شاید لازم باشد تا اگر او فردی عاشق پیشه نیست تلاش کند تا مدارک و مستندات عشق خود را با الگوی ذهنی که تصور می کند به واقعیت مجسم بدل شده تطبیق دهد در این صورت با چشمان باز می تواند تصمیم بگیرد و پیش برود. وجود اطرافیان و دوستان آگاه و مجرب می تواند به او کمک کند.

در مرحله بعدی هر گاه از تمایل معشوق آگاه شد، باید تلاش کند تا نظروی را بیش از قبل به خود جلب کند. معمولا در این مرحله دو طرف در ابتدا سعی می کنند تا چیزی شبیه معبود طرف مقابل به نظر بیایند اما پس از مدتی دست از تظاهر برمی دارند و به خود ـ افشاءگری می پردازند و در این مرحله است که دو طرف به عادات، احساسات و تفکرات یکدیگر پی برده و خود را با آن سازگار می کنند.

مرحله آخر در عشق ورزی معمولا تکامل و پیشرفت است، در این مرحله است که با بهره گیری از هورمون عشق و تغییرات خارق العاده ای که در اعتماد به نفس و میل به پیشرفت و سازندگی در فرد رخ می دهد دو طرف می توانند با یکدیگر یک زندگی عاشقانه و پرنشاط را شکل دهند و برای مراحل بعدی زندگی مشترک شان برنامه ریزی کنند و آماده شوند که می تواند ازدواج و تشکیل خانواده باشد.

اما در ایران با توجه به آموزه های مذهبی و ارزش های مذهبی حاکم بر جامعه به نظر می آید که عشق ورزی و عاشق شدن از الگوهای متعارف و معمول در سایر جوامع پیروی نمی کند. ممنوعیت رسانه ها از پرداختن به آن و همچنین فقدان آموزش خانوادگی و آموزش اجتماعی از طریق الگوهای یادگیری اجتماعی هم سبب شده است تا عشق به رابطه جنسی زودهنگام و موقتی تقلیل یافته و به تکامل و رشد نرسد و به نوعی آنارشی جنسی که ناشی از سرکوب غریزه جنسی و محرومیت ارضای متعارف آن، شکل دهد که تعریف عشق رومانتیک دهه های پیش از حاکمیت جمهوری اسلامی را نزد نسل جوانی که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند دستخوش تغییر شگرفی سازد.

یک مشاورخانواده که در زمینه مسائل خانوادگی، نوجوانان و زناشویی در تهران کار می کند در این زمینه به من گفت: «اگرچه برخی از روانشناسان با نظریه مثلت عشق شامل صمیمیت، تمنای جنسی و عاطفی و همدلی این احساس بشر را تعریف کرده اند اما در اغلب موارد در ایران به نظر می آید که دو بعد دیگر وجود ندارد و جوانان تنها به بعد ارضای جنسی توجه نشان می دهند و در اولین فرصت ممکن نیز فارغ می شوند، اصطلاحاتی نظیر سکس پارتنر (شریک جنسی)، عشق ممزوج، دوست اجتماعی یا دوست دختر/ پسر فابریک نشان می دهد که این رفتارها تا چه حد از بهنجاری فاصله گرفته اند و تنها در جهت کسب لذت آنی و لجام گسیخته پیش می رود و در نتیجه برخورد طرفین، سطح انتظارات و اعتماد به یکدیگر سطحی و بحرانی باقی مانده و در مناسبات اجتماعی آتی آنها از جمله ازدواج و یا زندگی مشترک نیز تاثیر می گذارد.»

عاشق شدن اگرچه یک فرایند مشخص در تکامل شخصیت است اما مستلزم آمادگی و یادگیری است، آزمون و خطا شاید در مراحل نخست بلوغ سبب شود تا فرد نسبت به احساسات و الگوهای ذهنی خود آگاهی یابد اما نباید این آزمون و خطا بطور دائم و متوالی تکرار شود.

رابرت استرنبرگ، روانشناسی که در دهه های اخیر در باره روانشناسی عشق مطالعه کرده است معتقد است که عشق دارای سه بعد است:

– صمیمیت: احساس تعلق خاطر، وابستگی، دلتنگی و بی قراری در غیبت یار، آشکار کردن رازها و مخفی نکردن اسرار ، بی مرزی و ارتباط دائم.

ـ تمنای جنسی وعاطفی: تحریک جنسی توسط معشوق و لذت بخش بودن هر ارتباط فیزیکی و همچنین تمنای دائم نوازش و توجه توسط معشوق که موجب ارضای کامل و لذتبخش جنسی ـ روانی می شود.

ـ همدلی: همراهی و همنوایی و اشتراک نظر کامل، در کوتاه مدت هر گونه تصمیم و انتخاب فرد منوط به ابراز نظر طرف دیگر می شود و در دراز مدت هر گونه برنامه ریزی برای آینده با مشارکت کامل دو طرف صورت می گیرد.

استرنبرگ می گوید که میزان عشق بستگی مستقیم به قدرت و باروری هر یک از این ابعاد سه گانه مثلت عشق دارد هر چقدر ابعاد این مثلت افزایش یابد، عشق قدرت و گستردگی و تاثیر بیشتری در زندگی دو طرف خواهد داشت.

براساس این نظریه انواع دیگر روابط میان افراد بشر نیز مورد نظر قرار گرفته اند:

ـ رابطه معمولی: فقدان همه ابعاد عشق که شامل تمام روابط بشر با دیگران می شود.

ـ دوست داشتن/ دوستی: دو طرف نوعی از صمیمیت را دارند اما دو بعد دیگر عشق غایب است، این رابطه به دوستی صمیمی منجر می شود.

ـ عشق جنسی: در غیاب دو بعد دیگر عشق، تحریک جنسی و رابطه جنسی پس از مدتی ممکن است بدون ارتقاء با دو بعد دیگر بی هیچ نتیجه ای خاتمه یابد.

ـ عشق تهی: این نوع رابطه معمولا در ازدواج های از پیش تعیین شده که خانواده ها بر دو طرف تحمیل می کنند رخ می دهد و تنها دارای بعد همدلی است اما از ارضای جنسی عاشقانه و یا صمیمت در آن خبری نیست.

ـ عشق رومانتیک: در این نوع رابطه بین دو نفر تمنا و ارضای جنسی به همراه صمیمیت وجود دارد اما هنوز منجر به همدلی نشده یا از دستیابی به آن بازمانده است از این رو این دو نفر نمی توانند به پیشرفت و برنامه ریزی مشترک برای زندگی راه یابند.

ـ عشق همدلانه: معمولا رابطه ای ست بین فرزندان و والدین و برادران و خواهران یا برخی دیگری از اعضای نزدیک خانواده یا دوستان بسیار صمیمی که دو بعد صمیمیت و همدلی را دارد اما فاقد بعد تمنای جنسی است.

ـ عشق ابلهانه: هنگامی ست که همدلی و ارضای جنسی وجود دارد اما صمیمیت و اعتماد متقابل وجود ندارد، این رابطه معمولا دوام چندانی ندارد و منجر به تکامل و رشد زندگی دو زوج نمی شود.

ـ عشق بارور: تنها رابطه عاشقانه تکامل یابنده ای ست که هر سه بعد عشق در روابط دو زوج بطور کامل و کافی وجود دارد و دو نفر با اتکاء به آن می توانند زندگی مشترک خود را آغاز کنند.

جان لی، روانشناس بالینی دیگری که در دهه های اخیر به مطالعه علمی عشق پرداخته است، انواع رنگ های عشق را براساس رفتار بشر در برابر عشق چنین دسته بندی کرده است:

ـ اروس (قرمز): عشق با تمام مظاهر روانی ـ جنسی ش

ـ لودوس (آبی): رابطه ای براساس بازی، رقابت یا تظاهر

ـ استورج (زرد): رابطه صمیمانه ای که به مرور بدل به رابطه عاشقانه پایدار می شود

ـ پراگما (سبز): هم آمیزی لودوس و استورج؛ رابطه ای که براساس منطق و استدلال و عمل گرایی شکل گرفته است

ـ مانیا (بنفش): هم آمیزی اروس و لودس؛ عشق پرشور و احساسی که بسیار غیرمتعارف به نظر می آید

ـ آگاپه (نارنجی) : هم آمیزی اروس و استورج؛ عشق پایدار و تکامل بخش

عاشق شدن معمولا با سه بعد انگیزش جنسی(همراه با ترشح هورمونهای جنسی)، جذابیت و تمرکز بر روی معشوق (همراه با ترشح آدرنالین، دوپامین و سروتونین) و احساس وابستگی مطلق (همراه با ترشح اکسی توزین و واسوپرسین) همراه است و هر گونه ناکامی در برقراری یا تداوم عشق می تواند سلامت روانی و روانی ـ جسمانی فرد را به خطر اندازد. یک مطالعه اخیر در آمریکا نشان داده است که چهل درصد کسانی که دچار شکست عشقی شده اند به افسردگی بالینی گرفتار آمده اند.

اگرچه عاشق شدن ممکن است در یک لحظه رخ داده و آسان به نظر برسد اما عاشق ماندن و تلاش برای تکامل بخشیدن به عشق به عنوان سرچشمه قدرت برای ارتقای سطح زندگی و پیشرفت شخصی و اجتماعی در دوران زندگی مشترک امری است که چندان آسان نیست و نیاز به قدرت درک، سازگاری، پرورش هوش عاطفی و هوش جنسی و همچنین افزایش مهارتهای عاطفی و اجتماعی دارد.

یافته های روانشناسان نشان داده است که اغلب روابط عاشقانه در سال دوم به بحران ختم می شوند، در آمریکا بیش از نیمی از ازدواج ها و در ایران بیش از۲۰ درصد به طلاق ختم می شوند. این امر نشانگر آن است که اغلب زوج های جوان در انتخاب معشوق و همچنین راه های پرورش و تکامل عشق مرتکب اشتباه می شوند و نیاز به راهنمایی و مشاوره و یا درصورت لزوم مداخله بالینی دارند.

از سوی دیگر همه عشق ها منجر به شکست و ناکامی نمی شوند، مطالعه روانشناسان دانشگاه استونی بروک نشان می دهد که نقش رابطه عاشقانه در بهبود سطح اجتماعی ـ اقتصادی زندگی مشترک کاملا بارز و مشخص است و بیش از چهل درصد که ده سال از ازدواج شان گذشته بود اظهار داشته اند که هنوز عشق برایشان اولویت اول زندگی مشترک است، این افراد کسانی بوده اند که در زندگی خود موفق بوده اند و از زندگی مشترک ابراز رضایت کرده اند.

عواملی که در تثبیت رابطه عاشقانه نقش اساسی را ایفاء می کنند از نظر این روانشناسان عبارت بوده اند از:

تفکر مثبت در باره شریک زندگی یا معشوق، احساس تعلق به زوج در هنگام دوری، اولویت دادن به فکر کردن به زوج به جای سایر امور، سپری کردن اوقات با یکدیگر و هیجان بخشی به آن، ابراز عشق با نوازش، بوسیدن و رابطه جنسی دائمی، تحریک شدن با کوچکترین تماس بدنی یا اشاره زوج، رابطه جنسی لذتبخش، احساس خوشبختی و خوشحالی، نیاز به دانستن جزییات زندگی زوج، فکر کردن دائمی به زوج و پردازش آن و سرانجام لذت بردن از زندگی.

اگر عاشقی مرحله ای از زندگی باشد که به تکامل شخصیت و بنای زندگی مشترک و پیشرفت فردی ـ اجتماعی منجر می شود باید آن را در همان حدی که شاعران، داستان نویسان و سینماگران برجسته تاریخ هنردر وصف آن کوشیده اند شناخت اما همیشه وقتی که بر امواج خروشان عشق دل به دریا زده اید، باید با چشمان باز معشوق و راه را نگاه کنید که شاعر می فرماید:

بحری ست بحر عشق که هیچش کناره نیست!

عشق آسان نمود اول ولیامید حبیبی نیا

روزنامه نگار و کارشناس روانشناسی بالینی

خلاصه ای از این مقاله در روز ولنتاین در سایت فارسی بی بی سی منتشر شده است.

بیان دیدگاه